شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر
چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و
ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان
سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا
مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش
لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی
که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان
کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :
سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو
لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که
بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم.
بقیه رو توی ادامه مطلب بخون
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
قبول شدم
سلام بچه ها خوفید؟؟؟؟؟؟؟؟؟چه خبرا؟؟؟چی کار می کنید؟؟؟؟؟؟ی خبر دارم ولی اصلا برام مهم نیست تازه جالب اینجاست که به جای این که بهم تبریک بشنوم دارم سرکوفت میشنوم...
خبرم اینه که من توی نمونه دولتی قبول شدم ولی ب دلایلی دارن اعصابمو خورد میکنن..بهتون میگم چه دلایلی اولا:من ی گاگول بازی در آوردم و جوگیر شدم و بجای این که اولویت اولمو بزنم تیز هوشان زدم نمونه دولتی.حالا از این ور تمام فک و فامیل تا مدیر و معاون و دبیرا دارن بهم سر کوفت میزنن..هرچند حق دارن ولی خب چه کنم..
حالا ب خاطر این که مدرسه نمونه دور می خوام بابروبچبریم شاهد و اونجارو مثل مدرسه ای که توش هستیم بترکونیم.
ولی بازم جای شکر داره آخه بدون این که درس بخونم نمونه قبول شدم.
حالا به اونایی که نمونه قبول شدم تبریک می گم و اونایی کهتیز هوشان قبول شدن کوفتشون بشه.ان شاالله(شوخی کردم به اونایی هم که تیز هوشان قبول شدن تبریک میگم)
راستی ب بچه های کلاس خودمون{سومB}که باید برن مدرسه کند هوشان تسلیت میگم.
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
1 .نگو حرف دلت را بگو
موضوعات مرتبط:
برچسبها: